وحشت های روزمره: زندگی در تقاطع هنر و مرگ

ساخت وبلاگ

من تصور می کردم که بخواهم کسی زنده باشد ، اگر درست بعد از مرگ گرفتار شود ، آنها را زنده می کند. اگر من به دنبال آنها رفتم ، از امید بازتابی برخورد کردم ، ممکن است آنها را برگردانم. مانند از دست دادن چیزی - یک دستبند ، یک جفت عینک آفتابی ، یک صندل پلاستیکی - در کنار یک قایق ، دیدن این طرح کم رنگ در غرق شدن است. من با غریزه سیل می شوم. بلافاصله به داخل آب شیرجه بزنید ، ابتدا سر ، برای بازیابی آنچه گم شده است.

اگر در لحظه مناسب ، عصر و صبح به آسمان نگاه کنم - نور ، آسمان ، بوی مبهم هوا. یک خط مه آلود فواصل را محو می کند ، آمادگی من را عمیق تر می کند تا خودم را متلاشی کنم و به رویاهای عمیق تر در جایی که می افتم و احساس بیدار شدن می کنم.

من با ویژگی موجودات آشنا شده ام: زندگی از دریاچه یا دریا ، یک شهر منزوی ، یک گله در یخ قطب شمال پدیدار شده است. زشت ، باستانی ، معجزه آسا. برخی از دانشمندان موجود هنوز کشف نکرده اند. برخی از بخش های زنده دانشمندان ایجاد کرده ، یا پیدا کردند و پنهان شدند.

چگونه ترسناک بدن شکل انسان را خراب می کند: یک عفونت ، یک آزمایش شلوغ. پوستی که به تازگی تجدید نظر شده است: بثورات درخشان ، خشکی ترک خوردگی ، که برای شکل دادن به شکل بزرگتر ذوب شده است. چشم های خونریزی یا زردی ، با تغییر سیاه و سفید. دانش آموزان به صورت گسترده ای گشاد می شوند ، عنبیه ها برای دیدن به حلقه های خیلی نازک فشار می یابند. ستون فقرات ، درز که ممکن است یک زیپ لباس مخفی شود.

من تماشای آیین ها را احضار کرده ام و تصادفات را از خواب بیدار می کنند. کسی از فراتر از قبر تماس می گیرد. بعضی اوقات آنها کسی را با خود برمی گردانند.

فیلم های زامبی و خون آشام آشنا هستند: نیش های عفونی و الگوهای آخرالزمان. زندگی پس از زندگی ابدی برای ارواح است. استراتژی های بقا برای زندگی.

مناسبت برای یک برش دهنده: مهمانی Slumber. بازی فوتبال. کمپ تابستانی. جنجالفرار کابین. یک شهر کوچک خیلی عالی و واقعی ، که اغلب اسرار را در خود جای می دهد. یک رویا به یک کابوس تبدیل می شود. اولین بارعشق ورزیدن در اتومبیل ، روی نیمکت های زیرزمین ، نیمکت اتاق نشیمن ، در جنگل. تعطیلات و جشن ها. هالووین ، کریسمس ، روز ولنتاین ، تولدها ، فارغ التحصیلی ، تبلیغ.

رویدادهای الهام بخش قتل عام اره برقی: تعطیلات تابستانی ، یک سفر جاده ای. یک خانواده آدمخوار که در خانه ای از اشیاء احتراق و گرد و غبار زندگی می کنند که از قربانیان جمع شده اند. تقریباً همه می میرند. در پایان کسی دور می شود ، اما واقعاً به این دلیل نیست که راننده در ماشین پرچم دار یک شرور است. یا بازمانده به بیمارستان می رود و وقتی از پنجره خیره می شود ، تمام آنچه می بیند غروب خورشید و حصار ، مردی با کت و شلوار ، کراوات و پیراهن سفید است. مرد اره برقی را در افق می چرخاند. تیغه آسمان را از زمین جدا می کند.

شخصی خاطرنشان کرد که ما در کنار یک شهر با هم قدم می زدیم که وقتی چراغ عابر پیاده تغییر کرد ، از طریق عبور از جاده عبور کردم. کلاهبرداری ، کلاهبرداری ، کلاهبرداری ، او به طرز شیرین طعنه زد. شکستن این عادت سخت است. شوهرم می داند. او به من اطمینان می دهد ، شما مجبور نیستید فرار کنید.

دستها به گونه ای که از ویفر ادغام خواسته ام ، از گاراژ به داخل آشپزخانه می شوم ، به مادرم نزدیک شدم تا به او نشان دهم که چه چیزی پیدا کرده ام. موش کوچک و قهوه ای بود. موش مرده بود. من نمی دانستماین داستانی است که به من گفته شده است. من به یاد نمی آورم که آنجا باشم. شنیدن یک خاطره مانند گوش دادن به کسی است که فیلمی را توصیف می کند که نمی توانم به یاد داشته باشم.

من تصور می کردم که بخواهم کسی زنده باشد ، اگر درست بعد از مرگ گرفتار شود ، آنها را زنده می کند.

به یاد می آورم بعد از ظهر یک پروانه را در یک خانه عروسک قرار دادم. بالها لرزید و مسطح شد ، یک موزاییک سیاه و نارنجی مانند تزئینات هالووین که در جعبه ای برای ذخیره سازی قرار گرفته است. من آسانسور را اجرا کردم ، فکر کردم یک حرکت ممکن است الهام بخش دیگری باشد ، یک اثر دومینو یا دیدن یک شیء و پیدا کردن کلمه برای نامگذاری آن: صفحه ، کتاب ، درب. هر کدام از والدین متوجه شده اند که ممکن است مرده نباشند ، اما این به همان اندازه است که من کلمه اتحاد را با این عمل درک کردم. به خودی خود ، مرده به نظر می رسید بی اثر و دور ، متفاوت از درک این که به معنای مرگ است ، احساس شاهد بودن.

بالهای هنوز سقوط آشنا در من آشکار شد. من آن را تماشا کردم که یک دختر و سگ او را از قیف در حال فرار از آسمان با تمرکز بر کانزاس دانست. یک گربه نارنجی در جعبه ای که در یک رودخانه شناور است ، دوست سگ خود را از دست داده و به صداهای شب گوش می دهد. یک جادوگر دریایی که از اعماق اقیانوس بالا می رود. من آن را احساس کردم وقتی که شب را دیدم که زمین گلف را فراتر از حیاط خلوت و عکس دوچرخه ای که بدون یک دختر و تصویر مدرسه اش در روزنامه یافت می شود ، تاریک می کند. پدر و مادرم هشدار می دهند که کسی می تواند مرا بگیرد. این احساس ممکن است ترسیده باشد ، یک پیچش گسترده ، یک دردی که احساس کردم اما نتوانستم نامش را داشته باشم.

برخی از فیلم ها نشان می دهند که مرگ یک علامت موقتی است که با بیدار شدن از خواب تسکین می یابد. من به یاد می آورم که برفی سفید را در یک صندوقچه شیشه ای ، احاطه شده توسط حیوانات جنگلی که در عزاداری جمعی جمع شده اند ، به یاد می آورم. زیبایی در خواب در رختخواب ، موهای او روی یک بالش سفید رنگ شده است. فیلم های مربوط به مکانهای رویایی مرتبط به نظر می رسید. دوروتی با پرواز میمون ها به یک برج که در آن تماشای شن و ماسه قرمز زندگی خود را تقریباً تمام می کند ، حمل می شود. این به نظر می رسد در مقایسه با دنباله ، که در آن دوروتی در یک کلینیک برای الکتروتراپی پذیرفته شده است ، به نظر می رسد. رعد و برق قدرت را از بین می برد. یک نوار آب نبات او را از گورنی نجات می دهد. دختران در حال فرار از جنگل های فراتر از کلینیک هستند ، یک رودخانه عجله دوروتی را به اوز باز می گرداند ، که در حال ناسازگاری است و دارای موجودات شیطانی است. یک شاهزاده خانم سر خود را برای تعویض با خودش سرقت می کند و گزینه های خود را در یک سالن شیشه ای به نمایش می گذارد. او یک شب برای خرد کردن از خواب بیدار می شود ، قاب بی سر خود را از تشک بالا می برد.

بین من از من درخواست کرد. با فشار دادن پنجه های گربه من - لنت های ژله ای صورتی - در برابر پلک های بسته من ، شکل ها و رنگ های من ظاهر می شود. چرخش ها از سیاهی ، دایره و الماس به رنگ صورتی ، آبی و سبز چرخانده می شوند. من دوست داشتم بدن من آن نور را چگونه ایجاد کند.

فیلم گرگ کارتونی در این ماه پخش می شود. روز تولد من یازده ساله شد ، دوست پسر مادرم برای مهمانی من به اتاق نشیمن ما تجهیزات صدا و نور را از کار خود در اتاق نشیمن ما گرفت. او نام مستعار من را در نور نئون روی دیوار هجی کرد. من یک لباس از محدود نیز پوشیدم ، موهایم در یک دم اسبی خرد شد. پسری با یک مدل موی کاسه ای فیلم گرگ کارتونی را به خود اختصاص داد. نوار را به قفسه های ویدیویی خانواده ام اضافه کردم و آن را تماشا نکردم. من هنوز آن را در سطل زیرزمین خود دارم.

من برای معلم انگلیسی خود در طول سالن مطالعه کلاس هشتم ، بسته های برجسته و برگه های سوراخ دار برای چسباندن به اتصال دهنده های سه حلقه کار کردم. او کیک میان وعده های اسنک برفی ، مارشملو و نارگیل با رنگ صورتی را در اطراف خرده شکلات به من آورد. هفته ای که پسر با مدل موی کاسه جان خود را گرفت ، من به جای حضور در بیدار شدن با همکلاسی هایم ، به سالن مطالعه رسیدم تا کار کنم. به نظر می رسید معلم من تعجب کرده است. مادرم ممکن است بیداری را مرموز خوانده باشد.

در آن زمان من از مرگ عموی بزرگم اطلاع داشتم. او یک رقصنده اصلی برای باله سانفرانسیسکو ، وی در اثر خودکشی در سال 1969 شرکت Nutcracker درگذشت. من در مورد او برای پروژه ها و گزارش ها تحقیق کرده ام و نوشتم ، زیرا من به عنوان یک دختر جوان نیز یک رقصنده باله مشتاق بودم. مادربزرگم که خواهرش بود ، مصاحبه های من را تحقیر کرد. من این سؤال را مطرح کردم که آیا تمام داستانهای او درست است - مانند آنچه که دایی بزرگ من برای یک نمایش متنوع محبوب روی کابل بالای پل گلدن گیت رقصید. من یک تصویر کامل از هوای درونی او هوس کردم. من می خواستم چیزی متفاوت و بهتر درک کنم. من می خواستم او را برای طلسم مختصر به دست آورد هنگام صحبت در مورد کسی که مرده است.

من هر بار شنیده ام که شخص یادآوری را به خاطر می آورد یا به اشتراک می گذارد ، ذهن یادآوری را بایگانی می کند. گفتن به یک خاطره تبدیل می شود. جزئیات جدید پدیدار می شوند یا تیز می شوند ، دیگران تار یا محو می شوند.

یک کلیپ خبری Siracuse از دسامبر 1986 یک مرکز خرید ، یک مارکی سینما را نشان می دهد - عنوان ، زمان ، رتبه بندی. چراغ های Aglow ، پوسترهای فیلم قاب. این لنگر تقویت تعطیلات در خرید و حضور در فیلم را توصیف می کند: نات توبین از سینماهای ایالات متحده ، افزایش فیلمبرداران را به تولیدکنندگانی که در حال تهیه فیلم های مختلفی هستند که جایگزینی برای آنچه در حال حاضر در کابل است و برای سیستم های ویدیویی خانگی در دسترس هستند ، اعتبار می دهد. بنابراین ، در حالی که تولید کنندگان ممکن است تعداد بیشتری از بلوک ها را پیدا کنند ، فقط زمان می گوید که آیا آنها به اندازه برخی از کلاسیک های قدیمی موفق خواهند بود یا خیر.

لنگر فیلم های آینده را برجسته می کند. یک کلیپ یک گیاه هیولا را در یک فروشگاه گل نشان می دهد و دعاوی خون انسان را نشان می دهد. ساقه و برگهای گیاه ، فلپ های دهان عروسکی غول پیکر آن.

اولویت و زمینه ممکن است در یک کانون شخصی تأثیر بگذارد. چیزهایی که ما دوست داریم به اندازه چیزهایی که تجربه می کنیم یا لحظه ای که می بینیم یا دوباره تماشا می کنیم ، مهم هستند.

من لپ تاپ خود را وصل می کنم ، روی تلویزیون کلیک می کنم. تکرار جدید نیست. انتشار ویدیوی خانگی تایتانیک به عنوان دو نوار آمد. من بارها تماشا کردم که VCR در مورد اول خفه شد. مادرم آن را با پیچ گوشتی بیرون زد.

من چیزی آشنا بازی می کنم ، یک فیلم یا نمایشی که قبلاً دیده ام. من فصول را تکرار می کنم. شمارش چند بار را متوقف کردم. فکر نمی کنم تا به حال حساب کرده ام. من این کاتاریس را نمی نامم. این نزدیکتر به احساسی است که من به تماشای یک سوزاندن آهسته می پردازم ، چگونه فیلم ظرفیت من را برای ترس و وحشت گسترش می دهد زیرا باعث ترس و یا آشکار شدن می شود.

در Scream ، Nerd Horror که در فروشگاه ویدیو کار می کند و ژانرهای Tropes و قوانین را در طول فیلم رها می کند ، می گوید: این هزاره است ، انگیزه ها حادثه ای هستند.

ممکن است بگویم تقاطع یک یکنواختی نیست ، فیلم ها زندگی نیستند ، بلکه یک سوسو زدن قابل تشخیص ، رویدادی که شاهد یا تجربه شده است. نوار عقب می شود. تصاویر دوباره پخش می شوند. چه چیزی محو می شود؟این بار چه چیزی آشکار است؟قبلاً چه چیزی را از دست دادم؟

یک شاخص می تواند یک احساس را مبهم کند. یک کاتالوگ می تواند ویژگی پاورقی باشد. هر دو چیز می توانند درست باشند.

من یک بار صابون و آب مارپیچ برادرم و آب را درون یک کاسه مخلوط کننده تماشا کردم. او یک زنبور را به داخل مخلوط هدایت کرد و یک بشقاب شام را از بالای صفحه چسباند. نگاه کردم ، آماده دویدن. برادرم بشقاب را بلند کرد ، لگد زنبور را در آب صابون نشان داد. احساس کردم یک چلپ چلوپ ، یک فلاتر ، حباب های موجود در محلول سرخ شده در درون من است.

آهنگساز جان ویلیامز از موسیقی در فیلم ها می گوید: این یکی از زیبایی های رسانه فیلم است که ترکیبی از بصری و اوضاع است - این کوسه یا صحنه چاقو در روانی هیچکاک است - با یادداشت ها. آن ترکیبی از صدا و تصویر که یک حافظه را تشکیل می دهد.

یک مرد در یک هتل وسیع و قدیمی و قدیمی به یک زن زیبا نزدیک می شود. پسری در حاشیه تختخواب خود به خنده خجالتی می شود. پاهای یک شناگر از طریق آب ، لرزش عمیق در کف اقیانوس ، یک ارکستر شتاب می گیرد. مهم نیست که چند بار این صحنه ها را تماشا می کنم ، هنوز نفس خود را نگه می دارم. ممکن است منتظر باشم یا امیدوارم اتفاق متفاوتی رخ دهد.

من می دانم که یک باله دیگر ممکن است در افق ظاهر شود ، انگیزه من برای فکر کردن کوسه وقتی باله می تواند متعلق به یک دلفین باشد.

من تصور می کردم که با همه خداحافظی می کنم. من یک خواب آرام و گل ، موهایم را روی بالش ساتن ، بسیاری از عزاداران خوش لباس دیدم. من آنچه را که تماشا کردم دیدم. متن به نتیجه تبدیل شد. انگشت را لرزاند. یک سیب را گاز بگیرید. سوار ماشین شوید ، به تنهایی راه بروید ، به اتاق بروید ، از پله ها پایین بروید ، سوار هواپیما شوید. در رختخواب بمانید و در انتظار قیف غیب برای بلع من هستید. به خواب بروید و فراموش کنید: اجاق گاز ، بن بست ، چگونه بنزین بوی می دهد ، به این ترتیب که گاز در وضعیت طبیعی خود بوی می دهد ، اما مرکاپتان ، یک بو ، به این ترتیب که ساکنان با بوی تخم مرغ پوسیده نشت می کنند.

یک زن یا دختر زنده وقتی که اعتبار یک فیلم ترسناک رول می شود ، به اجداد زنان و دخترانی که همین کار را کرده اند ، می پیوندد. آنها یک اصل و نسب دختران نهایی را ایجاد می کنند. هرکدام از مبارزات فراتر رفت و می دانست که روزی می میرد ، که بقای فوری هر کسی فقط به اندازه خطر قبل از آنها ضروری است.

طناب انتهای کم عمق را از اعماق تقسیم می کند. من روی تخته غواصی نشستم و انگشتانم را در آب لگد کردم ، در حالی که برادرم استخر را تمیز کرد. من یک بلوز آبی با نهنگ مادرم که روی جیب جلوی آن نقاشی شده بود ، روی یک بلوز آبی داشتم. برادرم شبکه را از طریق آب جارو کرد. او پوست را بلند کرد ، یک قورباغه را نخل کرد. با رسیدن به آن ، من افتادم. لباس من در اطرافم بود. من آسمان و خورشید را از طریق آب پاک کردم. من به شنا یا غرق شدن فکر نکردم. حرکاتی که در کلاس شنا آموختم در سطح آموزش داده شد ، غرق شدن من در زیر اتفاق افتاد ، خیلی سریع برای انتخاب سکته مغزی. تقریباً به نظر نمی رسید که اصلاً اتفاق بیفتد. به خودم اجازه دادم عقب بیفتم. مانند اکشن که به سمت عقب روی صفحه نمایش بازی می کند ، به عنوان یک نوار عقب می رود و به درون هوم و صدای جنجال VCR می چرخد.

اگر خودمان را به هنر وصل کنیم ، شاید هنر بتواند خود را به ما وصل کند. آیا فیلم ها را پیدا می کنم یا آنها مرا پیدا می کنند؟من در حال ساختن یک اصل و نسب چیزی هستم. من سعی می کنم دیگر نترسم.

Night Rooms: Essays by Gina Nutt

اتاق های شب: مقاله های جینا نات از طریق رادیو دو دلاری در دسترس است.

سیگنالهای معاملاتی...
ما را در سایت سیگنالهای معاملاتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عارف لرستانی بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1402 ساعت: 16:13